تسلیم دلش هستی، هر دفعه که میبازی از دست دلت خسته، بازنده ی این بازی تنها وسطِ مردم در فکر کسی هستی محدود به تکراری، دلبسته به اعجازی
یارب به کمند عشق پا بستم کن از دامن غیر خودتهی دستم کن یکباره زاندیشه عقلم برهان وزباده صاف عشق سر مستم کن